شعر شهادت اثر استاد علی آریانا

شهادت سیره افلاکیان است
شهید همچون بهاری بیخزان است
*****************
به جنت زندگی از سر بگیرد
شهید هر چند پیر است و جوان است
****************
مقامش را همی بستوده یزدان
که فرق آفرینش را کیان است
***************
بنازم عشق و ایثار شهیدان
زوصفش عاجز و قاصر زبان است
***************
فروغش تا قیامت در تلاءلو
چراغ تابناک جاودان است
**************
ملائک یار و غمخوار شهیدان
مقام و منزلش در آسمان است
*************
وصیت نامه را با خون نوشتن
خرد گفتا پیام عارفان است
************
به استقبال مرگ خویش رفتن
بلی جانانه بگذشتن زجان است
***********
همانا اولین شرط شهادت
گذشتن از عیال و خانمان است
*************
شنیدستم شهیدی غرقه در خون
دلش اندر غم همسنگران است
************
به دندان و لبانش تیغ عدوان
گواه زخم چوب خیزران است
***********
ز سوز تشنگی دیدم شهیدی
دلش چون کوره آهنگران است
**********
نمی نالید و می خندید و می گفت
که این نعمت ازان عاشقان است
**********
به شرط خون شناور بود شاکر
سپاس ایزدش ورد زبان است
************
عیان می دید با چشمان خونین
به معشوق عزیزش میهمان است
************
علی فزت و رب الکعبه گفتا
سخنهای شهیدان همچنان است
***********
تمنای شهیدان مرگ سرخ است
که بیعت ننگ و عار عارفان است
**********
به چشمش گر شرر شد همچو عباس
چه باکش چون که مقصودش همان است
**********
گوارا باشدش صهبای اطهر
که شکراً شکراش ورد زبان است
*********
بنازم جسم پاک و اطهرش را
به تیر و ترکش دشمن نشان است
*********
میان خاک و خون گویند رفیقان
بپا خیزید هنگام اذان است
*********
وضو با خون خود گیرد به سنگر
کی او را جای در این خاکدان است
*********
گهی در سجده گاهی در مناجات
که شیدای خدای لا مکان است
********
سرشک چشم میثاق شهیدان
چو مروارید غلطانی گران است
*********
به عالم جز خدا دیگر نبیند
که این خود شیوهء فرزانگان است
**********
هزاران مرحبا و آفرینش
بقای مذهب و کشور از آن است
**********
بنازم رهبر آزادگان را
که از ما را امیر کاروان است