دل نوشته
سلام ميلاجرد من و ميلاجرد شما
ميلاجرد چه بودى چه شد بهر شما
يادم آيد آب فراوان على آباد شما
از قنات آب جاليز بوستان شما
بود درميان باغات چشمه آب زالال
بود باغ انگور فراوان انگور شما
بودکران تا کران باغ سرسبز شما
بود پيرامون قله تپه خندقى پر آب
پر از درخت ميوه بوى گل سنجد شما
بود چمن زار و پراز سبزى چمن
داشتن گله اسب اقوام شما
بود بيوک آرخ آب فراوان او
محل آبيارى آب تنى طفلان شما
ولى حالا چه گويم چه شد بهر شما
خشک سالى آمد پديد همه سوز شد
به خشک نشت باغ با غات شما
عمرم آخر شد نديد علاجى بهر شما
ديده ديگر چمن باغ سرسبز نديد
هر چند هست آب فراوان پيرامون شما
عمارت.پل دوأب.اسکان.جاورسيان.اناج چو قديم شما
دلمان بود خوش چند باغچه اى درحياط
زد ضربه هولناک به آب شرب شما
عزيزان نه باشد اين رسم کار شما
بعيد سالى ديگر باشد آب شرب شما
کم آبى ميلاجرد شديد هست شديد
تعجب دارد اين ديده برکار شما
برادر حذر کن آب نيست عزيز
من دردمندم گفتم از درد شما
جلالى کم گفتار کن ندارد گوش گفتار شما
ميلاجرد اى وطن خانه مادرى من
دارم سفارش سنگ سياه خانه آخر من
بود گندم زار انبوه گندم طلايى شما
رزق روزى گندم قم يزد استان شما
غرق آب هست اسکان جاورستان أناج
چه مى شد اندکى آب هم بود بهر شما
بعد چند سال شهر شدن ميلاجرد شما
هست چند بند اداره نيم بند ميلاجردشما
چند بار شد اصلاح گذر خيابان شما
کف گذر هاکنده شد بهر آب بندشما
اصلاح خيابانها باقست اى عزيز
پانصد ميليون صرف اصلاح ترميم شما
شصت شش گل لاله هاى واژگون
مايه افتخار ما هست راه حافظ مرز اموال شما
جلالى الحق مگر تو ديوانه اى ؟
بهر چه گويى سخن از کار ما شما
_________________
ديروز دنبال گمنامي بوديم و امروز مواظبيم ناممان گم نشود...
آنجا(جبهه)بوي ايمان ميداد و اين جا ايمانمان بو مي دهد..
الهي : نصيرمان باش، تا بصير گرديم .
بصيرمان كن تا از مسير برنگرديم و آزادمان كن تا اسير نگرديم.
سردارشهيد شوشتري