تو باید باشی
درست در همین هوای برفی
در همین روزها که دستانم
لحظه لحظه گرمی دستانت را طلب می کند.
تو باید باشی و نیستی
ودیریست دستانم را
لمس تن فنجان قهوه ام گرم می کند...
-------------------------------------------------------------------
ای امـیـد روزهای بی کسی ای مـــهـربان
ای پـنـاه دردهـایـــــم تا ابــــد با مـن بـمـان
در نبودت هق هقم راه گلو را بسـته اسـت
لحظـه ای با من مدارا کــن تو ای آرام جــان
نام زیبایــت مرا بدجور دلخـــوش می کـنـــد
ای نگار لحظه های خوب ، ای شیرین دهان
یاد تـو در خاطــرم ماننـد عطـر رازقــیـســـت
یک بغل گل می دهی حتی به هنــگام خزان
با تو من عاشق ترین مخلوق دنیا می شوم
می روم تـا آبـی زیـــــبـای بــــام آســمــــان