مشاهده پست هاي بدون جواب | نمايش مبحث هاي فعال
|
صفحه 1 از 1
|
[ 8 پست ] |
|
نويسنده |
پيغام |
ariaazizi
|
موضوع پست: موضوع انشا: ازدواج چيست؟ ارسال شده در: پنج شنبه 13 تیر 1392, 2:20 pm |
|
تاريخ عضويت:چهارشنبه 25 بهمن 1391, 9:30 pm پست ها : 1112 پست
تشکر کرده اید: 1434 مرتبه
تشکر شده: 4447 مرتبه در 811 پست ها
محل تولد: milajerd
|
 پیش بابایی می روم و از او می پرسم: "ازدواج چیست؟" بابایی هم گوشم را محکم می پیچاند و می گوید: "این فضولی ها به تو نیومده، هنوز دهنت بوی شیر میده، از این به بعد هم دیگه توی خیابون با دخترای همسایه ها لی لی بازی نمی کنی، ورپریده!" متوجه حرف های بابایی و ربط آنها به سوالم نمی شوم، بابایی می پرسد: "خب حالا واسه چی می خوای بدونی ازدواج یعنی چی؟!" در حالی که در چشمهایم اشک جمع شده است می گویم: "بابایی بهتر نیست اول دلیل سوالم رو بپرسید و بعد بکشید؟!" بابایی با چشمانی غضب آلوده می گوید: "نخیر! از اونجایی که من سلطان خانه هستم و توی یکی از داستان ها شنیدم سلطان جنگل هم همین کار رو می کرد و ابتدا می کشید و سپس تحقیقات می کرد، در نتیجه من همین روال را ادامه خواهم ..." بابایی همانطور که داشت حرف می زد یک دفعه بیهوش روی زمین افتاد، باز هم مامانی با ملاغه سر بابا رو مورد هدف قرار داده بود، این روزها مامان به خاطر تمرین های مستمرش در روزهای آمادگی اش به سر می بره و قدرت ضربه و هدفگیری اش خیلی خوب شده، ملاغه با آنچنان سرعتی به سر بابایی اصابت کرد که با چشم مسلح هم دیده نمی شد. مامانی گفت: "در مورد چی صحبت می کردین که باز بابات جو گیر شده بود و می گفت سلطان خونه است؟!" و من جواب دادم: "در مورد ازدواج" مامانی اخمهاش توی همدیگه رفت و ماهیتابه رو برداشت و به سمت بابایی که کم کم داشت بهوش می اومد قدم برداشت، مامانی همونطور که به سمت بابایی می اومد گفت: "حالا می خوای سر من هوو بیاری؟! داری بچه رو از همین الان قانع می کنی که یه دونه مامان کافی نیست؟! می دونم چکارت کنم!" مامانی این جمله رو گفت و محکم با ماهیتابه به سر بابایی زد و بابایی دوباره بیهوش شد. بعد از بیهوش شدن بابایی، مامان ازم خواست کل جریان رو براش توضیح بدم، منهم گفتم که موضوع انشاء این هفته مون اینه که "ازدواج را توصیف کنید." بابایی که تازه بهوش اومده بود گفت: "خب خانم! اول تحقیق کن، بعد مجازات کن! کله ام داغون شد!" و مامانی هم گفت: "منم مثل خودت و اون آقا شیره عمل می کنم، عیبی داره؟!" بابایی به ماهیتابه که هنوز توی دستای مامانی بود نگاهی کرد و گفت: "نه! حق با شماست!" مامانی گفت: "توی انشات بنویس همه ی مردها سر و ته یه کرباس هستند!" بابابزرگ که گوشه ی اتاق نشسته بود و داشت با کانالهای ماهواره ور می رفت و هی شبکه عوض می کرد متوجه صحبت های ما شد و گفت: "نوه ی گلم! بیا پیش خودم برات انشا بگم!" مامانی هم گفت: "آره برو پیش بابابزرگت، با هشت ازدواج موفق و دوازده ازدواج ناموفقی که داشته می تونه توضیحات خوبی برات در مورد ازدواج بگه!" پیش بابابزرگ می روم و بابابزرگ می گوید: "ازدواج خیلی چیز خوبی است، و انسان باید ازدواج کند ... راستی خانم معلمتون ازدواج کرده؟ چند سالشه؟ خوشـ ..." بابابزرگ حرفهایش تمام نشده بود که این بار ملاغه ای از طرف مامان بزرگ به سمت بابابزرگ پرتاب شد، البته چون مامان بزرگ هدفگیری اش مثل مامانی خوب نیست ملاغه به سر من اصابت کرد. به حالت قهر دفترم رو جمع می کنم و پیش خواهرم می روم، نمی دانم چرا با گفتن موضوع انشاء در چشمان خواهرم اشک جمع می شود و وقتی دلیل اشک های خواهرم رو می پرسم می گوید: "کمی خس و خاشاک رفت توی چشمم!" البته من هر چی دور و برم رو نگاه می کنم نشانی از گرد و خاک نمی بینم، به خواهر می گویم: "تو در مورد ازدواج چی می دونی؟" و خواهرم باز اشک می ریزد. ما از این انشاء نتیجه می گیریم بحث در مورد ازدواج خیلی خطرناک است زیرا امکان دارد ملاغه یا ماهیتابه به سرمان اصابت کند، این بود انشای من ... با تشکر از اهالی خانه که در نوشتن این انشا به من کمک کردند!
_________________ یک دوست کسی است که گذشته تان را درک کند، به آینده تان باور داشته باشد، و شمارا همانگونه که هستید بپذیرد....
در کل 1 بار ویرایش شده. اخرین ویرایش توسط maleki در پنج شنبه 13 تیر 1392, 4:39 pm . |
دلیل ویرایش: حذف لینکهای غیر مجاز |
|
|
بالا |
|
 |
کاربران زیر از شما کاربر محترم ariaazizi به خاطر این پست تشکر کرده اند farzam (پنج شنبه 13 تیر 1392, 2:23 pm), paeez (پنج شنبه 13 تیر 1392, 4:30 pm), maleki (پنج شنبه 13 تیر 1392, 4:38 pm), memarmgh (پنج شنبه 13 تیر 1392, 5:27 pm), hadi azizi (جمعه 14 تیر 1392, 7:35 am), rain (چهارشنبه 19 تیر 1392, 6:49 am), hadi.m (يکشنبه 15 دی 1392, 6:35 pm), akbarabadi (يکشنبه 15 دی 1392, 7:49 pm), rohoolah karami (دوشنبه 16 دی 1392, 7:57 pm) |
maleki
|
موضوع پست: Re: موضوع انشا: ازدواج چيست؟ ارسال شده در: يکشنبه 15 دی 1392, 6:11 pm |
|
تاريخ عضويت:چهارشنبه 7 اردیبهشت 1390, 8:23 am پست ها : 4788 پست محل سکونت: شهر زیبای میلاجرد
تشکر کرده اید: 14441 مرتبه
تشکر شده: 11286 مرتبه در 2505 پست ها
محل تولد: جهان هستی
|
ازدواج تو سن ۲4سالگی مثل ترک کردن یه مهمونیه خفن ساعت ۸ شبه 
_________________ دهانم پر از حرف های نگفته است و دلم پر از درد ....!!!
اما افسوس نه با دهان پر میتوان صحبت کرد و نه با دلی پر از درد!!!!
|
|
بالا |
|
 |
کاربران زیر از شما کاربر محترم maleki به خاطر این پست تشکر کرده اند hadi.m (يکشنبه 15 دی 1392, 6:43 pm), rohoolah karami (دوشنبه 16 دی 1392, 7:57 pm) |
hadi.m
|
موضوع پست: Re: موضوع انشا: ازدواج چيست؟ ارسال شده در: يکشنبه 15 دی 1392, 6:36 pm |
|
تاريخ عضويت:جمعه 4 اسفند 1391, 12:39 pm پست ها : 359 پست محل سکونت: میلاجرد
تشکر کرده اید: 2789 مرتبه
تشکر شده: 1890 مرتبه در 363 پست ها
محل تولد: میلاجرد
|
_________________ يادمان باشداگر تنگي دل غوغا كرد... مــــــــهدي فاطمه(ص) تنهاست از او ياد كنيم.
|
|
بالا |
|
 |
کاربران زیر از شما کاربر محترم hadi.m به خاطر این پست تشکر کرده اند maleki (يکشنبه 15 دی 1392, 6:38 pm), rohoolah karami (دوشنبه 16 دی 1392, 7:57 pm) |
maleki
|
موضوع پست: Re: موضوع انشا: ازدواج چيست؟ ارسال شده در: يکشنبه 15 دی 1392, 6:39 pm |
|
تاريخ عضويت:چهارشنبه 7 اردیبهشت 1390, 8:23 am پست ها : 4788 پست محل سکونت: شهر زیبای میلاجرد
تشکر کرده اید: 14441 مرتبه
تشکر شده: 11286 مرتبه در 2505 پست ها
محل تولد: جهان هستی
|
یعنی تا میتونید مجرد بمونید بهتره...
_________________ دهانم پر از حرف های نگفته است و دلم پر از درد ....!!!
اما افسوس نه با دهان پر میتوان صحبت کرد و نه با دلی پر از درد!!!!
|
|
بالا |
|
 |
کاربران زیر از شما کاربر محترم maleki به خاطر این پست تشکر کرده اند hadi.m (يکشنبه 15 دی 1392, 6:42 pm), rohoolah karami (دوشنبه 16 دی 1392, 7:56 pm) |
hadi.m
|
موضوع پست: Re: موضوع انشا: ازدواج چيست؟ ارسال شده در: يکشنبه 15 دی 1392, 6:45 pm |
|
تاريخ عضويت:جمعه 4 اسفند 1391, 12:39 pm پست ها : 359 پست محل سکونت: میلاجرد
تشکر کرده اید: 2789 مرتبه
تشکر شده: 1890 مرتبه در 363 پست ها
محل تولد: میلاجرد
|
چی بگم. ولی نمیشه باور داری آقای ملکی.
_________________ يادمان باشداگر تنگي دل غوغا كرد... مــــــــهدي فاطمه(ص) تنهاست از او ياد كنيم.
|
|
بالا |
|
 |
کاربران زیر از شما کاربر محترم hadi.m به خاطر این پست تشکر کرده اند maleki (دوشنبه 16 دی 1392, 12:47 pm), rohoolah karami (دوشنبه 16 دی 1392, 7:56 pm) |
maleki
|
موضوع پست: Re: موضوع انشا: ازدواج چيست؟ ارسال شده در: دوشنبه 16 دی 1392, 12:48 pm |
|
تاريخ عضويت:چهارشنبه 7 اردیبهشت 1390, 8:23 am پست ها : 4788 پست محل سکونت: شهر زیبای میلاجرد
تشکر کرده اید: 14441 مرتبه
تشکر شده: 11286 مرتبه در 2505 پست ها
محل تولد: جهان هستی
|
یعنی زمانی که مجرد هستید تا میتونید درس بخونید.... حالا فکر کن ببین میشه یا نمیشه!!!
_________________ دهانم پر از حرف های نگفته است و دلم پر از درد ....!!!
اما افسوس نه با دهان پر میتوان صحبت کرد و نه با دلی پر از درد!!!!
|
|
بالا |
|
 |
کاربران زیر از شما کاربر محترم maleki به خاطر این پست تشکر کرده اند hadi.m (دوشنبه 16 دی 1392, 1:03 pm), rohoolah karami (دوشنبه 16 دی 1392, 7:56 pm) |
hadi.m
|
موضوع پست: Re: موضوع انشا: ازدواج چيست؟ ارسال شده در: دوشنبه 16 دی 1392, 1:07 pm |
|
تاريخ عضويت:جمعه 4 اسفند 1391, 12:39 pm پست ها : 359 پست محل سکونت: میلاجرد
تشکر کرده اید: 2789 مرتبه
تشکر شده: 1890 مرتبه در 363 پست ها
محل تولد: میلاجرد
|
اگه درس خوندن ما رو میگی که نخونیم بهتره!بعدشم هرچی جای خودش درس میخونی برای رفاه و ازدواج میکنی برای آرامش. درسته آقای ملکی.
_________________ يادمان باشداگر تنگي دل غوغا كرد... مــــــــهدي فاطمه(ص) تنهاست از او ياد كنيم.
|
|
بالا |
|
 |
کاربران زیر از شما کاربر محترم hadi.m به خاطر این پست تشکر کرده اند maleki (دوشنبه 16 دی 1392, 1:10 pm), rohoolah karami (دوشنبه 16 دی 1392, 7:56 pm), atabaki (دوشنبه 23 دی 1392, 12:31 pm) |
maleki
|
موضوع پست: Re: موضوع انشا: ازدواج چيست؟ ارسال شده در: دوشنبه 16 دی 1392, 2:23 pm |
|
تاريخ عضويت:چهارشنبه 7 اردیبهشت 1390, 8:23 am پست ها : 4788 پست محل سکونت: شهر زیبای میلاجرد
تشکر کرده اید: 14441 مرتبه
تشکر شده: 11286 مرتبه در 2505 پست ها
محل تولد: جهان هستی
|
_________________ دهانم پر از حرف های نگفته است و دلم پر از درد ....!!!
اما افسوس نه با دهان پر میتوان صحبت کرد و نه با دلی پر از درد!!!!
|
|
بالا |
|
 |
کاربران زیر از شما کاربر محترم maleki به خاطر این پست تشکر کرده اند rohoolah karami (دوشنبه 16 دی 1392, 7:56 pm), atabaki (دوشنبه 23 دی 1392, 12:31 pm) |
|
صفحه 1 از 1
|
[ 8 پست ] |
|
چه کسي حاضر است ؟ |
كاربران آنلاين: bing [bot] |
|
شما نمي توانيد مبحث جديدي در اين انجمن ايجاد کنيد شما نمي توانيد به مباحث در اين انجمن پاسخ دهيد شما نمي توانيد پست هاي خود را در اين انجمن ويرايش کنيد شما نمي توانيد پست هاي خود را در اين انجمن حذف کنيد
|
|