كار ماموران شهرداري سوزاندن آشغال در مركز شهر است يا جمع كردن آنها آن هم در نيمه هاي شب حال نيمه شب هيچ حداقل در روز اين كار را كه مي توانند انجام دهندپس اين عوارضي و مالياتي كه مي گيرند چه مي شود من به نوبه خودم سال پيش كار ساختماني انجام داده ام كه در يك خيابان فرعي واقع است به مبلغ 500000 هزار تومان از من عوارض گرفته اند حال حساب كنيد سالانه چند واحد مسكوني ساخته مي شود با مبالغ گوناگون آن هم يك شهرداري با قدمت 12 - 13 سال براي شهر بزرگي چون ميلاجرد ؟؟؟؟؟؟كاربران محترم نظرات خود را بيان كنند... با تشكر فراوان

من این کار رو اصلا قبول ندارم که بخوان در سطح شهر و داخل جوی زباله ها رو بسوزونن........

باید زباله ها جمع آوری و بیرون از شهر دفع بشه نه اینکه ................. دیگه خودتون ببینید...

چه دریا، چه سراب

یک مورچه افتاده بود توی جوی آب، با صدایی جگرسوز داد می زد: آهای، به دادم برسید،دنیا را آب برد. یک آدم عارف که گوشش به ناله های دیگران باز بود، صدای مورچه را شنید و به نجاتش شتافت. او را از آب گرفت، امّا پیش از آنکه بگذاردش روی زمین، با کنجکاوی طنزآمیزی به او گفت: ببینم آب داشت تو را می برد، پس چرا داد می زدی که دنیا را آب برد؟ مورچه در جواب او با لحن فیلسوفانه ای گفت: وقتی که من نباشم، دیگر دنیایی هم نخواهد بود. بنا بر این مرا که آب ببرد، در واقع دنیا را برده است! از این جور مثلهای عامیانه در زبان فارسی، یا درست تر بگویم، در فرهنگ ایرانی، زیاد داریم. اگر در معنی همین مثل دقیق بشویم، می بینیم که خیلی هم از واقعیت دور نیست. به این طرز تفکّر می گویند اصالت فرد یا «فرد گرایی». یکی از معنیهای نامطبوع فرد گرایی برتری دادن فرد بر جامعه است، و این معنی، وقتی که کارش به افراط بکشد، می رسد به آنجا که فرد به خودش حقّ می دهد که بگوید: جامعه فدای فرد.

حال حکایت میلاجرد و مردمان و مسئولینش قصه مورچه و سراب است . مردم میلاجرد فدای منفعت طلبی بزرگانشان شده اند .

با بط گفت ماهی در تب و تاب                           باشد که به جوی رفته باز آید آب  
بط گفت: چو من قدید گشتم، تو کباب                دنیا پسِ مرگ ما چه دریا، چه سراب

واقعاً حرف و مثلتان به جا و متين است دستتون درد نكنه زدي به هدف

خواهش میکنم آقای عزیزی

شما هم زیاد حرص آبادانی شهر نخورین این شهر وقت زیادی میخواد درست بشه

ما همين فكرارو كرديم كه شهرمان به اين اوضاع وضعيت در اومده بايد جنبيد و كاري كرد. تا كي؟؟؟؟ پدرامون كه مي گن از ماگذشت و ما هم اگه مثل اونا فكركنيم كلامون پس معركه است پس بياييد دست به دست هم دهيم تا ميلاجرد خويش را كنيم آباد .

يك مثال روستاي نهرپشته كه رفتي به نظر من زيبا سازي اون روستا با جمعيت كمتر از 200 از شهر تاريخي با جمعيت بالاي 15000 نفر بهتره چرا؟ 

آقای عزیزی من سالی یک بار الی دوبار میام میلاجرد  چرا ؟

جواب سوال شما و منو داداشم که هر بار به من زنگ میزنه داده

میگه مردم میلاجرد هزار رنگ اند مثل مردم کوفه

و اما به نظر شما برای پیشرفت این شهر چیکار باید کرد ؟

مسئول رسیدگی این مسائل شهردار و مسئولین شهرداری هستند که متاسفانه سر درلاک خود دارند

	A.mahmoodi نوشته است:   مسئول رسیدگی این مسائل شهردار و مسئولین شهرداری هستند که متاسفانه سر درلاک خود دارند

کاش فقط سر در لاک خودشون داشتن....متاسفانه سر تو جیب مردم دارن.....بودجه میگیرن و..........

من اگه جواب داشتم از شما چرا مي پرسيدم آخه بدبختي اينه كه يه مسئولي از بين خودمون به يه مقامي مي رسه (البته بلا نصب بعضي از مسئولين)فكر مي كنه ديگه همه چي مال خودش مي ري داخل اون ارگان يا ادراه ديگه اصلاً نمي شه حرف زد چون اين اتفاق برام افتاد چند روز پيش رفتم داخل يه ارگان ادراي (حالا بماند كدومش بدبختانه ادراه اي هم كه تو ميلاجرد وجود نداره ) آقا ي نصبتاً محترم بر مي گرده مي گه اومدي اينجا فقط گوش بدي نه اينكه حرف بزني خدايي اين يعني چي هيچ كي نيست به داد ماي مظلوم برسه

چرچیل میگه  مردم آسیا اکثریت احمق هستند و اقلیت خائن

اگر هم مسئولین سر در جیب مردم دارن یا از حماقت مردم  یا از خیانت آنهاست