درزمانت نه صدابوده ونه سیمایى
قصد بیرون شدن ازخاک مکن حافظ جان-خوش بیاساى که آسوده در دنیایى
گربیایى و بیایندبه مهمانى تو- عمه و خاله و دخترعمو و زن دایى
با حقوق کم واجناس گران بى تردید- نتوانى بخرى جز کدوى حلوایى
زانکه برمرغ و پینر و کره و گوشت برنج- برسرچوب بود قیمت وحشت زایى
مرغ درلاى چلو،گرچه لذید است ولى- ماکه این هر دو نداریم چه مى فرمایى؟
_________________
ديروز دنبال گمنامي بوديم و امروز مواظبيم ناممان گم نشود...
آنجا(جبهه)بوي ايمان ميداد و اين جا ايمانمان بو مي دهد..
الهي : نصيرمان باش، تا بصير گرديم .
بصيرمان كن تا از مسير برنگرديم و آزادمان كن تا اسير نگرديم.
سردارشهيد شوشتري