ارسال مبحث جديد پاسخ به مبحث  [ 17 پست ]  برو به صفحه 1, 2  بعدي
نويسنده پيغام
 موضوع پست: شعر طنز
پستارسال شده در: جمعه 31 خرداد 1392, 6:52 pm 
کاربر حرفه ای
کاربر حرفه ای
نماد کاربر
آفلاين
تاريخ عضويت:يکشنبه 30 مهر 1391, 8:11 pm
پست ها :
1092 پست
تشکر کرده اید:
1766 مرتبه
تشکر شده:
3272 مرتبه در 648 پست ها

محل تولد: اسمان


پاسبان مردي به راهي ديد و گفتا کيستي؟
گفت:فردي بي خيال وفارغ آزاده ام


گفت : از بهر چه مي رقصي و بشکن مي زني ؟
گفت : چون داراي شور و شوق فوق العاده ام


گفت : اهل خاک پاک اصفهاني يا اراک ؟
گفت : اهل شهر آباد و خوش آباده ام

گفت : خيلي شاد هستي ، باده لابد خورده اي
گفت : هم از باده خور بيزارم ، هم از باده ام

گفت : از جام وصال نازنيني سرخوشي ؟
گفت : از شهوت پرستي هم دگر افتاده ام


گفت : پس شايد قماري کرده اي ، پولي برده اي
گفت :من در راه برد و باخت پا ننهاده ام

گفت : پولي از دکان يا خانه اي کش رفته اي ؟
گفت : دزدي هم نمي چسبد به وضع ساده ام

گفت : آخر هيچ سرگرمي نداري روز و شب ؟
گفت : سرگرم نمازو سجده و سجاده ام

گفت : لابد ثروتي داري و دلشادي به پول ؟
گفت : من مستضعف و مسکين مادر زاده ام

گفت : آيا راستي آهي نداري در بساط ؟
گفت : خود پيداست اين از وصله ي لباده ام

گفت : گويا کارمند ساد ه اي يا کارگر ؟
گفت : بيکارم ولي از بهر کار آماده ام

گفت : بيکاري و بي پولي ؟ پس 
اين شادي ز چيست ؟!

گفت : يک زن داشتم ،
اينک طلاقش داده ام


_________________
بهترينم 
ای دوست
 "يادگار ديروز" 
دل من سير برايت تنگ است...


بالا
 مشخصات ارسال پيغام خصوصي E-mail  
کاربران زیر از شما کاربر محترم sahar baran به خاطر این پست تشکر کرده اند
maleki (جمعه 31 خرداد 1392, 8:41 pm), hadi azizi (جمعه 31 خرداد 1392, 8:49 pm), mojtaba20 (شنبه 1 تیر 1392, 4:15 am), ariaazizi (شنبه 1 تیر 1392, 10:27 am), memarmgh (شنبه 1 تیر 1392, 6:12 pm), faryad (شنبه 5 مرداد 1392, 9:20 am), hamishe bahar (يکشنبه 6 مرداد 1392, 11:35 am), hadi asheri (يکشنبه 20 مرداد 1392, 7:08 pm)
 موضوع پست: Re: شعر طنز
پستارسال شده در: جمعه 31 خرداد 1392, 8:55 pm 
مدیر تالار
مدیر تالار
نماد کاربر
آفلاين
تاريخ عضويت:چهارشنبه 7 اردیبهشت 1390, 8:23 am
پست ها :
4788 پست
محل سکونت:
شهر زیبای میلاجرد
تشکر کرده اید:
14441 مرتبه
تشکر شده:
11286 مرتبه در 2505 پست ها

محل تولد: جهان هستی

خدا رو شکر که خیالش راحت شده....


 


_________________
دهانم پر از حرف های نگفته است و دلم پر از درد ....!!!

اما افسوس نه با دهان پر میتوان صحبت کرد و نه با دلی پر از درد!!!!



بالا
 مشخصات ارسال پيغام خصوصي E-mail  
کاربران زیر از شما کاربر محترم maleki به خاطر این پست تشکر کرده اند
hadi azizi (جمعه 31 خرداد 1392, 8:59 pm), sahar baran (شنبه 1 تیر 1392, 6:38 am), ariaazizi (شنبه 1 تیر 1392, 10:27 am), faryad (شنبه 5 مرداد 1392, 9:20 am), hr.maleki (يکشنبه 20 مرداد 1392, 5:39 pm)
 موضوع پست: Re: شعر طنز
پستارسال شده در: يکشنبه 30 تیر 1392, 8:27 am 
عضو فعال
عضو فعال
نماد کاربر
آفلاين
تاريخ عضويت:دوشنبه 30 خرداد 1390, 5:50 pm
پست ها :
351 پست
محل سکونت:
میلاجرد _ خیابان شهید رجایی
تشکر کرده اید:
2722 مرتبه
تشکر شده:
1650 مرتبه در 307 پست ها

محل تولد: میلاجرد- خیابان شهید رجایی





شعر طنز در جستجوی همسر در خانه های چت روم!

خاطرات جالب یک چت کننده حرفه ای در قالب شعر طنز



شدم با چت اسیر و مبتلایش

شبا پیغام می دادم برایش


به من می گفت هیجده ساله هستم

تو اسمت را بگو من هاله هستم


بگفتم اسم من هم هست فرهاد

زدست عاشقی صد داد و بیداد


بگفت هاله زموهای کمندش

کمان ابرو و قد بلندش


بگفت چشمان من خیلی فریباست

زصورت هم نگو البته زیباست


ندیده عاشق زارش شدم من

اسیرش گشته بیمارش شدم من


زبس هرشب به او چت می نمودم

به او من کم کم عادت می نمودم


دراو دیدم تمام آرزوهام

که باشد همسر وامید فردام


برای دیدنش بی تاب بودم

زفکرش بی خور و بی خواب بودم


به خود گفتم که وقت آن رسیده

که بینم چهره ی آن نور دیده


به او گفتم که قصدم دیدن توست

زمان دیدن وبوییدن توست


زرویارویی ام او طفره می رفت

هراسان بود اواز دیدنم سخت


خلاصه راضی اش کردم به اجبار

گرفتم روز بعدش وقت دیدار


رسید از راه وقت و روز موعود

زدم ازخانه بیرون اندکی زود


چودیدم چهره اش قلبم فروریخت

توگویی اژدهایی برمن آویخت


به جای هاله ی ناز و فریبا

بدیدم زشت رویی بود آنجا


ندیدم من اثر از قد رعنا

کمان ابرو و چشم فریبا


مسن تر بود او از مادر من

بشد صد خاک عالم بر سر من


زترس و وحشتم از هوش رفتم

از آن ماتم کده مدهوش رفتم


به خود چون آمدم دیدم که اونیست

دگر آن هاله ی بی چشم ورو نیست


به خود لعنت فرستادم که دیگر

نیابم با چت از بهر خود همسر


بگفتم سرگذشتم را به راوی

به شعر آورد او هم آنچه بشنید


که تا گیرند از آن درس عبرت

سرانجامی ندارد قصه ی چت .


 


 


_________________
آینده اتفاق نمی افتد ، بلکه ساخته می شود .


بالا
 مشخصات ارسال پيغام خصوصي E-mail  
کاربران زیر از شما کاربر محترم mojtaba20 به خاطر این پست تشکر کرده اند
maleki (يکشنبه 30 تیر 1392, 1:42 pm), sahar baran (دوشنبه 31 تیر 1392, 10:28 am), hadi azizi (جمعه 4 مرداد 1392, 9:08 pm), hamishe bahar (يکشنبه 6 مرداد 1392, 11:35 am), soleimany (جمعه 25 بهمن 1392, 9:05 am)
 موضوع پست: Re: شعر طنز
پستارسال شده در: يکشنبه 30 تیر 1392, 8:35 am 
عضو فعال
عضو فعال
نماد کاربر
آفلاين
تاريخ عضويت:دوشنبه 30 خرداد 1390, 5:50 pm
پست ها :
351 پست
محل سکونت:
میلاجرد _ خیابان شهید رجایی
تشکر کرده اید:
2722 مرتبه
تشکر شده:
1650 مرتبه در 307 پست ها

محل تولد: میلاجرد- خیابان شهید رجایی



شعر طنز خنده دار گریه مردها!



مردها کاین گریه در فقدان همســــــــر می کنند

بعد مرگ همســـــــر خود ، خاک بر سر می کنند !





خاک گورش را به کیسه ، سوی منزل مـــی برند !

دشت داغ سینــه ی خـــــود ، لاله پرور می کنند





چون مجانین ! خیره بر دیوار و بر در مــی شوند

خاک زیر پای خود ، از گریه ، هــــی ! تر می کنند





روز و شب با عکــس او ، پیوسته صحبت می کنند

دیده را از خون دل ، دریای احمـــــر مــــی کنند !





در میان گریه هاشان ، یک نظر ! با قصد خیـــــر !!

بر رخ ناهیـد و مینـــــا و صنــــــوبر می کنند !





بعدِ چنـــدی کز وفات جانگــــــداز ! او گذشـــت

بابت تسلیّت خــود ! فکـــر دیگـــــر مـــی کنند





دلبری چون قرص ماه و خوشگل و کم سن و سال

جانشیـــــن بی بدیل یار و همســــــر می کنند





کــج نینـدیشید !! فکــر همســــــر دیگر نیَند !

از برای بچه هاشان ، فکر مـــادر مـــی کنن!


 


 


_________________
آینده اتفاق نمی افتد ، بلکه ساخته می شود .


بالا
 مشخصات ارسال پيغام خصوصي E-mail  
کاربران زیر از شما کاربر محترم mojtaba20 به خاطر این پست تشکر کرده اند
maleki (يکشنبه 30 تیر 1392, 1:42 pm), sahar baran (دوشنبه 31 تیر 1392, 10:28 am), hadi azizi (سه شنبه 1 مرداد 1392, 10:41 am), gharibi (شنبه 5 مرداد 1392, 7:55 pm), soleimany (جمعه 25 بهمن 1392, 9:05 am)
 موضوع پست: Re: شعر طنز
پستارسال شده در: سه شنبه 1 مرداد 1392, 6:55 am 
عضو فعال
عضو فعال
نماد کاربر
آفلاين
تاريخ عضويت:دوشنبه 30 خرداد 1390, 5:50 pm
پست ها :
351 پست
محل سکونت:
میلاجرد _ خیابان شهید رجایی
تشکر کرده اید:
2722 مرتبه
تشکر شده:
1650 مرتبه در 307 پست ها

محل تولد: میلاجرد- خیابان شهید رجایی

دختری کرد سوال از مادر
که چه طعم و مزه دارد شوهر


اين سخن تا بشنيد از دختر
انـدکــي کــرد تــامــل مـــادر

گفت باخود که بدين لعبت مست
گـر بگويـم مـزه اش شيرين است

يا غم شوي ، روانش کاهد
يـا بـلافاصله شوهـر خواهد

ور بگــويـــم مـــزه آن تـلخـسـت
تا ابد مي کشد از شوهر دست

لاجــرم گـفـت بـه او اي زيبا
تُرش باشد مزه شوهر ها
دخترک در تب و در تاب افتاد
گـفـت مـادر ، دهنم آب افتاد


 


_________________
آینده اتفاق نمی افتد ، بلکه ساخته می شود .


بالا
 مشخصات ارسال پيغام خصوصي E-mail  
کاربران زیر از شما کاربر محترم mojtaba20 به خاطر این پست تشکر کرده اند
hadi azizi (سه شنبه 1 مرداد 1392, 10:41 am), maleki (سه شنبه 1 مرداد 1392, 2:07 pm), gharibi (شنبه 5 مرداد 1392, 7:54 pm), soleimany (جمعه 25 بهمن 1392, 9:05 am)
 موضوع پست: Re: شعر طنز
پستارسال شده در: جمعه 4 مرداد 1392, 5:49 am 
عضو فعال
عضو فعال
نماد کاربر
آفلاين
تاريخ عضويت:دوشنبه 30 خرداد 1390, 5:50 pm
پست ها :
351 پست
محل سکونت:
میلاجرد _ خیابان شهید رجایی
تشکر کرده اید:
2722 مرتبه
تشکر شده:
1650 مرتبه در 307 پست ها

محل تولد: میلاجرد- خیابان شهید رجایی

هر کس که بخواهد بشود قاطی مرغان



باید صد و چل کیلو جگر داشته باشد


البته بجز بحث جگر یا دل و قلوه


خوب است در این کار هنر داشته باشد


باید که بداند هنر شعبده بازی


از کشف و کرامات خبر داشته باشد


با شعبده آماده کند خرج عروسی


یک ورد بخواند که ثمر داشته باشد


گر شعبده و کشف و کرامات نداند


پس ارث کلانی ز پدر داشته باشد


از بابت جنگیدن با مادر همسر


بایست کلاه خوود و سپر داشته باشد


گر خواست برادر زن خود را بنوازد


آهسته نه، جوری که خطر داشته باشد


تا گربه ی خود را بکشد بر در حجله


باید قمه و داس و تبر داشته باشد


خر پول اگر بود پدر زن فبها، چون


باید که از آن مال ممر داشته باشد


از آن خودش سازد و بالا بکشد زود


هر چیز گرانی که اگر داشته باشد


اکبیر اگر بود خودش لیک زن او


یک صورت چون قرص قمر داشته باشد


شرط است بجز آن چه که گفتیم و شنیدید


این شازده داماد کمر داشته باشد


البته مراد من از آن، قطر کمر نیست


تا اشکمی چون شیخ قطر داشته باشد


منظور من این است که در رابطه ی خود


باید کمری مثل فنر داشته باشد


البته نه آن گونه که از بابت نان خور


آن قدر بزاید که ضرر داشته باشد


آن چیز که گفتیم به جای خودش اما


باید صفتی هم ز بشر داشته باشد:


ولخرج اگر بود زنش گرچه که سخت است


از فحش و کتک لیک حذر داشته باشد


اما بدهد ساک به دستش و براند


سوی پدرش تا که اثر داشته باشد


او را بطلاقد و کند غائله را ختم


بایست در این کار جگر داشته باشد


رندی که شنید این سخنان گفت به « جاوید»


کردم به شعور تو در این فاصله تردید


                                      "محمد جاوید"


 


 


_________________
آینده اتفاق نمی افتد ، بلکه ساخته می شود .


بالا
 مشخصات ارسال پيغام خصوصي E-mail  
کاربران زیر از شما کاربر محترم mojtaba20 به خاطر این پست تشکر کرده اند
maleki (جمعه 4 مرداد 1392, 6:30 am), memarmgh (جمعه 4 مرداد 1392, 8:17 pm), hadi azizi (جمعه 4 مرداد 1392, 9:08 pm), faryad (شنبه 5 مرداد 1392, 9:20 am), gharibi (شنبه 5 مرداد 1392, 7:54 pm), soleimany (جمعه 25 بهمن 1392, 9:05 am)
 موضوع پست: Re: شعر طنز
پستارسال شده در: شنبه 5 مرداد 1392, 2:08 pm 
عضو فعال
عضو فعال
نماد کاربر
آفلاين
تاريخ عضويت:دوشنبه 30 خرداد 1390, 5:50 pm
پست ها :
351 پست
محل سکونت:
میلاجرد _ خیابان شهید رجایی
تشکر کرده اید:
2722 مرتبه
تشکر شده:
1650 مرتبه در 307 پست ها

محل تولد: میلاجرد- خیابان شهید رجایی


بهترین ماشین ایرانی پراید
گرچه گاهی قاتل جانی پراید!
بینمت اکنون به هرجا و مکان
جانشین خوب پیکانی پراید
بسکه محکم هستی و سفت و قوی
مثل تانک جنگ میمانی پراید!
چشم بی پولان همه بر روی تو
چون که امید فقیرانی پراید
اغنیا سوی فراری می روند
درد ماها را تو درمانی پراید
هر کجا باشد ژیان یا که رنو
توی آنجا مثل سلطانی پراید
دارد اکنون اصغری و آتقی
مریم و مش مهدی و مانی پراید
یا که دارد بندری و ساوه ای
سیستانی و خراسانی پراید
گر که از مادرزنت سیری هنوز
هدیه اش کن بی پشیمانی پراید
من خجالت می کشم از وصف تو
بسکه داری حسن پنهانی پراید


ارسالی از طرف رامين


 


بر گرفته از سایت : 4jok.com 


 


 


 


_________________
آینده اتفاق نمی افتد ، بلکه ساخته می شود .


بالا
 مشخصات ارسال پيغام خصوصي E-mail  
کاربران زیر از شما کاربر محترم mojtaba20 به خاطر این پست تشکر کرده اند
maleki (شنبه 5 مرداد 1392, 2:28 pm), gharibi (شنبه 5 مرداد 1392, 7:54 pm), atabaki (دوشنبه 21 مرداد 1392, 3:23 am), soleimany (جمعه 25 بهمن 1392, 9:05 am)
 موضوع پست: Re: شعر طنز
پستارسال شده در: سه شنبه 8 مرداد 1392, 10:23 am 
ثبت نام کرده
ثبت نام کرده
نماد کاربر
آفلاين
تاريخ عضويت:يکشنبه 5 خرداد 1392, 5:51 pm
پست ها :
31 پست
تشکر کرده اید:
0 مرتبه
تشکر شده:
135 مرتبه در 27 پست ها

محل تولد: میلاجرد

خيام اگر توبه شكستي خوش باش !


در داخل ديسكو نشستي خو ش باش !


 


با پول كلان اختلاس امشب را



گر عاشق و ديوانه و مستي خوش باش !



خيام اگر ناهار خوردي خوش باش !


انگور وهلو ،خيار خوردي خوش باش !


 


گر دوغ به جاي باده  ناب و شراب



در ميكده با تغار خوردي خوش باش !



خيام اگر دروغ گفتي خوش باش !


بر «سعدي »اگر «فروغ» گفتي خوش باش !


 


شك نيست كه هيچ كس نخواهد فهميد



برماست اگر كه دوغ گفتي خوش باش !



خيام اگر نخاله هستي خوش باش !


دنبال «نگار »و «هاله » هستي خوش باش !


 


اين جامعه بدجور به هم  ريخته است



گر عاشق عمه ،خاله هستي خوش باش !



 


خيام اگر سبيل داري خوش باش !


دهقاني و  دسته بيل داري خوش باش !


 


گر شادي كشكي واميد الكي



يك چيز ازاين قبيل داري خوش باش !



خيام بيا چو شخص احمق خوش باش !


گر خورد به هم دوچيز تق تق خوش باش !


 


گر راي خريده اي و شورا شد ه اي !



اي آدم بسيار موفق خوش باش !



خيام بيا براي چندي خوش باش !


داري تو اگر «خروس قندي» خوش باش !


 


افتاد اگر به دست تو نقشه ي گنج



با دزد به وقت  «گاوبندي »خوش باش !


هانهانهانهانهانهانهان






بالا
 مشخصات ارسال پيغام خصوصي E-mail  
کاربران زیر از شما کاربر محترم salar3 به خاطر این پست تشکر کرده اند
maleki (سه شنبه 8 مرداد 1392, 10:33 am), hadi asheri (سه شنبه 8 مرداد 1392, 10:49 am), mojtaba20 (سه شنبه 8 مرداد 1392, 12:55 pm), gharibi (دوشنبه 21 مرداد 1392, 8:32 am)
 موضوع پست: Re: شعر طنز
پستارسال شده در: سه شنبه 8 مرداد 1392, 10:29 am 
ثبت نام کرده
ثبت نام کرده
نماد کاربر
آفلاين
تاريخ عضويت:يکشنبه 5 خرداد 1392, 5:51 pm
پست ها :
31 پست
تشکر کرده اید:
0 مرتبه
تشکر شده:
135 مرتبه در 27 پست ها

محل تولد: میلاجرد

«ما که اطفال این دبستانیم»


از کتاب و قلم گریزانیم


غالباً تخس و لوس و بی ادبیم


موی ژولیده و پریشانیم


اول ترم فکر شیطنتیم


آخر ترم درس می خوانیم 


موقع امتحان پایان ترم


بس که درمانده و پشیمانیم،


خیره بر برگه بغل دستی


لاجرم مثل فکس می مانیم! 


بی هدف می رویم دانشگاه


ارزش علم را نمی دانیم


بعد طی مدارج عالی


لنگ شغلی شریف می مانیم


عوض حرفه ای درآمد زا


در مسنجر تمام شب ON ایم! 


سالها لنگ مدرکی هستیم


تا که اقوام را بچزانیم 


خانه از پای بست ویران است


بس که در بند نقش ایوانیم


نامهنامهنامهنامهنامه


 


 





بالا
 مشخصات ارسال پيغام خصوصي E-mail  
کاربران زیر از شما کاربر محترم salar3 به خاطر این پست تشکر کرده اند
maleki (سه شنبه 8 مرداد 1392, 10:33 am), hadi asheri (سه شنبه 8 مرداد 1392, 10:47 am), mojtaba20 (سه شنبه 8 مرداد 1392, 12:55 pm), gharibi (دوشنبه 21 مرداد 1392, 8:30 am)
 موضوع پست: Re: شعر طنز
پستارسال شده در: يکشنبه 20 مرداد 1392, 4:02 pm 
عضو فعال
عضو فعال
نماد کاربر
آفلاين
تاريخ عضويت:دوشنبه 30 خرداد 1390, 5:50 pm
پست ها :
351 پست
محل سکونت:
میلاجرد _ خیابان شهید رجایی
تشکر کرده اید:
2722 مرتبه
تشکر شده:
1650 مرتبه در 307 پست ها

محل تولد: میلاجرد- خیابان شهید رجایی



   

بچه که بودم به من آموختند

فحش نباید بدهی گوسفند


بی ادبی بوده از این خانه دور

حرف رکیکی نزنی بی شعور


بچه ی همسایه به من فحش داد

پند پدر مادرم آمد به یاد


بر دهنش مشت ادب کوفتم

البته با غیظ و غضب کوفتم


شب که پدر قصه ما را شنید

نوبت آموزه دوم رسید


پای مرا بست به یک ریسمان

بر کفل و بر کف پایم زنان


گفت نباید به کسی زور گفت

من چه کنم با توی گردن کلفت


بچه که بودم پدرم یاد داد

عشق بورزم به نبات و جماد


عشق به سوراخ ازن فی المثل

عشق به بوی خوش زیر بغل


عشق به انسان و طبیعت ، گیاه

عشق به ارتش به بسیج و سپاه


عشق به هم نوع ولو دشمنت

عشق به هر کس شده ، حتی زنت


عشق به مفرد به مثنی به جمع

عشق به اینها که رساندم به سمع


تربیتم سیر سعودی گرفت

هیکل من رشد عمودی گرفت


ریش و سبیلی به هم آمیختم

زشت شدم تیغ زدم ریختم


ریختم از صورت خود پشم را

باز عیان کرد پدر خشم را


فرصت اندرز و نصیحت نبود

چاره به جز فحش و فضیحت نبود


گفت:پسر ریش تراشیده ای ؟

نفله مگر دختر ترشیده ای!


کافر حربی شده ای ظاهرا

قرتی و غربی شده ای ظاهرا


بر سر این صورت صافت مباد

مورچه ای می بکند بکس باد


صورت سیرابی و بی ریش تو

عین حرام است و نجس ، دور شو


تا نشدی مومن و اهل ثواب

زیر پل و روی مقوا بخواب


رفتم و ریشم که به زانو رسید

برگشتم نزد پدر رو سپید


دید که تی شرت به تن کرده ام

پارچه ای زرت به تن کرده ام


گفت:مگر پارچه کم داشتی؟

لخت و پتی آمده ای آشتی


این که شمایی پسر بنده نیست

کسوت کفار برازنده نیست


پیرهن و دکمه ی تقوات کو؟

سبحه و انگشتر و اینهات کو؟


هیزم دوزخ شده ای نره خر؟

زود برو پیرهنی نو بخر


مختصری بود ز بسیارها

این همه مشتی ست ز خروارها


منحنی تربیتم رشد کرد

حیثیت و شخصیتم رشد کرد


حاصل این شیوه ارزنده ، من

این من خوش ذوق ولی بد دهن!



طنزپرداز: سعید نوری

 


_________________
آینده اتفاق نمی افتد ، بلکه ساخته می شود .


بالا
 مشخصات ارسال پيغام خصوصي E-mail  
کاربران زیر از شما کاربر محترم mojtaba20 به خاطر این پست تشکر کرده اند
atabaki (دوشنبه 21 مرداد 1392, 3:23 am), gharibi (دوشنبه 21 مرداد 1392, 8:29 am), maleki (پنج شنبه 7 آذر 1392, 4:16 pm), soleimany (جمعه 25 بهمن 1392, 9:06 am)
نمايش پست ها از پيشين:  مرتب سازي بر اساس  
ارسال مبحث جديد پاسخ به مبحث  [ 17 پست ]  برو به صفحه 1, 2  بعدي


چه کسي حاضر است ؟

كاربران آنلاين: bing [bot]


شما نمي توانيد مبحث جديدي در اين انجمن ايجاد کنيد
شما نمي توانيد به مباحث در اين انجمن پاسخ دهيد
شما نمي توانيد پست هاي خود را در اين انجمن ويرايش کنيد
شما نمي توانيد پست هاي خود را در اين انجمن حذف کنيد

جستجو براي:
انتقال به:  
cron
News News Site map Site map SitemapIndex SitemapIndex RSS Feed RSS Feed Channel list Channel list
MilajerdSoftwareGroup Powered by: M.S.G | base on: phpbb 3.0.12 | Persian translator: Maghsad
phpBB SEO