ارسال مبحث جديد پاسخ به مبحث  [ 1 پست ] 
نويسنده پيغام
 موضوع پست: توفان جنایت
پستارسال شده در: سه شنبه 22 اردیبهشت 1394, 4:41 am 
مدیر مالی سایت
مدیر مالی سایت
نماد کاربر
آفلاين
تاريخ عضويت:شنبه 22 تیر 1392, 9:11 am
پست ها :
772 پست
محل سکونت:
تهران
تشکر کرده اید:
1970 مرتبه
تشکر شده:
3518 مرتبه در 773 پست ها

محل تولد: میلاجرد

احمد مطر، شاعر دردمند و شوریده عرب، در قطعه ای از زبان یمن مظلوم و زخمی به محاوره با توفان برخاسته است تا شرافت شعر را در چشم شیوخ شهوت‌ران و شكمبارة عرب فریاد كند...



مهاجمان به یمن، یورش ددمنشانه خویش را «عاصفة الحَزم» (توفان قاطعیت) خوانده اند، اما «احمد مطر» شاعر دردمند و شوریدة عرب، با نظر به باطن ماجرا و جناس «حَزم» و «جُرم» آن را «عاصفة الجُرم» (توفان جنایت) خوانده و در قطعه ای موزون و مقفی از زبان یمن مظلوم و زخمی به محاوره با توفان برخاسته است تا شرافت شعر را در چشم شیوخ شهوت‌ران و شكمبارة عرب فریاد كند.
جالب آنكه در پی این شعر و چند سرودة یمنی دیگر، شایعة مرگ احمد مطر اوج می گیرد. زرسالارانِِ جنون زده، شاعران را مرده می خواهند، اما شاعر راستین هرگز نمی میرد؛ آن هم شاعری كه حنجره ای از جنس كربلا دارد.

آی توفان جنایت، با من بگو
به راستی آیا بمباران تو مایه ی رهایی من است؟
و آیا نابودی سپاهم، فرودگاهم، سلاحم، سرزمینم و فرزندانم به دست تو؟

دسته به دسته پیوستید
فاجعه ای را دامن زدیدكه روزگارم را سیاه می كند
و نابخردانهگمان بردید
همین فردا اشك ها و ناله هایم را به تماشا خواهید نشست!

آی توفان جنایت!
كنجكاوانه می پرسم:
آیا فلسطینم را آزاد نساختی؟
و آیا پنجه در پنجه ی اسرائیل در نیانداختی؟
یا آن كه تو شمشیری صهیونیستی هستی؟
و كشتار تو قربانی است
و غرب
برادرِ دینی توست؟


آی توفان جنایت!
دیری نخواهد پایید كه درهم می شكنی
و خشم آتشفشان هایم تو را فرا خواهد گرفت
من روانه ی كارزار خواهم شد
با ساز و برگم، قلمم، دشنه ام...
تفنگ پدربزرگم خویشاوند اوست
حكمت تفنگ سیرابم خواهد ساخت
فدایی سرزمینم خواهم شد
با قلبم و خونی كه در رگان من است...
پدر و مادرم فدایش باد!
و پاره های تن فرزندانم...

من زاده ی یمن ام،
سر تسلیم فرود نخواهم آورد
هیهات!
پیشانی ام جز به درگاه خداوند خم نشده است
و مرا پروردگاری است
كه به یاری ام برمی خیزد

فردا با من رو به رو خواهی شد
در «نجد»، در «عسیر»
همچنین«جیزان» و «نجران» كه كُنامِ من است
در آن هنگام انگشت گزان
ننگِ خواری را پذیرا باش!


شعری از احمد مطر؛ با ترجمه عبدالرضا رضایی نیا


_________________

ديروز دنبال گمنامي بوديم و امروز مواظبيم ناممان گم نشود...
آنجا(جبهه)بوي ايمان ميداد و اين جا ايمانمان بو مي دهد..
الهي : نصيرمان باش، تا بصير گرديم .
بصيرمان كن تا از مسير برنگرديم و آزادمان كن تا اسير نگرديم.
سردارشهيد شوشتري


بالا
 مشخصات ارسال پيغام خصوصي E-mail  
کاربران زیر از شما کاربر محترم jalali به خاطر این پست تشکر کرده اند
مرتضى غرىبى (سه شنبه 22 اردیبهشت 1394, 4:59 am), javad azizi (سه شنبه 22 اردیبهشت 1394, 4:36 pm), mohammadi (سه شنبه 22 اردیبهشت 1394, 5:38 pm), atabaki (پنج شنبه 24 اردیبهشت 1394, 8:01 am), h.karami (پنج شنبه 24 اردیبهشت 1394, 10:44 am), YOUSEF.ASHOURI (چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394, 2:12 pm)
نمايش پست ها از پيشين:  مرتب سازي بر اساس  
ارسال مبحث جديد پاسخ به مبحث  [ 1 پست ] 


چه کسي حاضر است ؟

كاربران آنلاين: atabaki, bing [bot]


شما نمي توانيد مبحث جديدي در اين انجمن ايجاد کنيد
شما نمي توانيد به مباحث در اين انجمن پاسخ دهيد
شما نمي توانيد پست هاي خود را در اين انجمن ويرايش کنيد
شما نمي توانيد پست هاي خود را در اين انجمن حذف کنيد

جستجو براي:
انتقال به:  
News News Site map Site map SitemapIndex SitemapIndex RSS Feed RSS Feed Channel list Channel list
MilajerdSoftwareGroup Powered by: M.S.G | base on: phpbb 3.0.12 | Persian translator: Maghsad
phpBB SEO