بوی بهار می رسد و بوی یار هم
خورشید مهر سرزد و روی نگار هم
هر دل که عاشق است به صحرا رود کنون
همراه خود برد مه نیکو عذار هم
باد صبا وزید و گل و لاله بردمید
بلبل زشوق خنده زد و کبک و سار هم
مجنون به شوق دیدن لیلی دوان دوان
با چشم اشکبار و دل بیقرار هم
ساقی و می فروش و من و شیخ و محتسب
همراه و همنوا به لب جویبار هم
بر هر طرف که می نگری ساغری ، گلی
شمعی و شاهدی و می خوشگوار هم
بستند طاق نصرتی به بلندای آسمان
گویی جهان در انتظار است و لیل النهار هم
خالیست جای آن گل زیبای بی زوال
تنها امید من سبب انتظار هم
ما سر سپرده ایم از دل و جان می دهیم سر
در راه دوست در عمل و شعار هم
_________________
ديروز دنبال گمنامي بوديم و امروز مواظبيم ناممان گم نشود...
آنجا(جبهه)بوي ايمان ميداد و اين جا ايمانمان بو مي دهد..
الهي : نصيرمان باش، تا بصير گرديم .
بصيرمان كن تا از مسير برنگرديم و آزادمان كن تا اسير نگرديم.
سردارشهيد شوشتري