هزاران راه رفته و نرفته

هزاران نامه نوشته و ننوشته

هزاران نامه به مقصد نرسیده

هزاران درد گفته و نگفته

هزاران درد به درمان رسیده ، نرسیده

هزاران فکر به سرانجام رسیده ، نرسیده

هزاران رهرو به آخر خط رسیده ، نرسیده

هزاران چهره به چهره همدیگر را دیده و ندیده

هزاران برادر و برادر زهم رمیده

هزاران مرده به ره نظاره مانده

هزاران جلال مرده به جلای نرسیده

فردا ها در گرو اندیشه مانده

هر چه هست و نیست بر ما هست که بر ماست

دلنوشته جلالی

اى جسم د ل فرسوده،کم سو شد ديده

دوستان همه رفتند،تنها تويى ماند ه

اين چند صبا مانده، کارم زمين ماند ه

هر چه خواهد شد،فقط خواستن تو مانده

شاهان همه درخاک شد،درويش همه در افلاک  

ازبودن از رفتن ،چه به جاى مانده

جوانى کو  جلالى ؟ جوانى نام  نشان  مانده

از خوش نامى بدنامى، چه درخاطره ها مانده

ياران وقت اندک شد، اندکى وقتمان  مانده

اميد هست درگاه مولايم ،کمک فرمايد بر دل ها درمانده

بر رفع مشکل  کوش،در وقت بجا مانده

به مناسبت ماه مبارک

******

اى هستى ازسبزى چمن تهى نشان

نه گلزار مانده گرفتار درد بى کران

به تاراج رفت حق نام  ميلاجردمان

زمانى بودى سرور دوران مان

زمانى  چند در وازه بود دروازه بان

زمانى بودى زبان زد مقابل روس قديم

اسقامت کردى مقابل روس الحق عظيم

بود مرد مردانگى رسم و نامتان

سفره دارى مهمان نوازى بود  کارتان

در دفاع ازمرز اموال عموم وطن

شصت شش گل واژگون دارى درانجمن

جلالى کم گوى و کم  گفتارکن

گرامى دان  شما اين  چند صباحى عمرگران

بگذاد آسوده باشد اين  خواب رفته گان

اى خداى صاحب کان مکان

هم خود نشانى هم بى نشان

تويى صاحب چشمه هاى روان

تويى صاحب ستاره هفت آسمان

تويى صاحب آسمان هرچه درآسمان

تويى صاحب اين همه انس جان

عقل ناقص زگفتار توست

ديده عقل مات پرگار توست

چه گويم زتو عقل ما اندک هست

ديده دل مات مهبوت توست

بودن نبودن در يل قدرت توست

هر آنچه مقدر فرماييد نيکوست

خدايا زقطره جان به بار آورى

وجود بى جان راجان آورى

زمهر مادرى يار مهربان آورى

اى که اين همه جان پاک آورى

خدا با حکمت گنج  جلال صدف آورى

زحکمت باانالله و اناالله راجعون مى برى

خاطرات
درسال ۱۳۴۶ جاده خاکی میلاجردساروق اراک بعلت زمستان سخت برفی بسته بود

به ناچار بایک ماشین وانت گونه ای ازراه دیزآباد خنداب پل دوآب شازند به اراک میرفتیم

برای عید دیدن بستگانم خانواده به میلاجردآمده بودم

درمنطقه شازند پلیس که دریک ماشین بنز۱۹۰ بود جلوی راننده را گرفت

ازاول گواهی نامه خواست که نداشت
شاید ۱ساعت ما همگی اونجابودیم
هواخیلی سرد یخبدان بود چندنفری پشت ماشین بودیم

اقاشیخ غلامحسین عزیزی هم پیش راننده بودکه چون فارسی خوب بلد
بامامور پلیس خیلی صحبت کرد
که
مامور راضی شود دید که ایشان راضی نمیشه

شعری گفت

گناه کرد دربلخ آهنگری
به شوشترزدن گردن مسگری

اون اقاپلیس گفت آشیخ یعنی چه
این شعربرای چه هست

شیخ غلامحسین گفت

راننده گواهی نامه نداره درست
ماهم ناچارآ چون ماشین نبود
به جایی....سوار این ماشین باربر
شدیم چه گناهی کردیم

سوارشدیم پلیس لب خندی زده
به راننده گفت راه به افت برو

ما به آشیخ غلامحسین گفتیم
کاش این شعر را زدو تر
می گفتی

امان الله جلالی شهر میلاجرد

کلامی ازمیلاگرد باستانی همدان بعداز حمله .افغان.روس.

نزدیک۲۰۰سال قبل سرپرستی میلاگرد به عراق سلطان آباد اراک.استان مرکزی فعلی سپرده شد و آثارجالب تاریخی که نمونه آن دراستان وجایهای دیگر وجودندارد ازذهن چشم عمومی به دورمانده اولین اقدام کشاورزان۵۲۴نفری قدیمی میلاگرد حفر کانال روباز به نام محلی...بیوک آرخ... کردند که طول آن ازطریق هوایی۲۴کیلومترهست باطول پیچ قوسی خم نزدیک به ۳۰کیلومتر هست وپهن عرض آن۳مترمی باشد دراتفاع ۳مترتا۹متردرطول کانال هست که ازمیلاجردشروع تابندانحرافی...گوشیروان جوشیروان... شهرستان خنداب ادامه دارد

نقطه قابل توجه جالب این.بیوک آرخ. بادست جوانان قدیم میلاجرد بدون بودن ابزار فنی مهندسی بادست اهالی میلاجرد گودبرداری شده برای باغات زمینهای کشاورزی شهرمیلاجرد حسین آباداثرگذاری هست
وجهت آبهای زیرزمینی هم اثرزیادی دارد درسالهای که درزمستان بهار که بارش خوب هست آب تااخربهاردربیوک آرخ جاری هست مثل یک خزانه جاری سالیانه برای کل منطقه باارزش هست قابل توجه شهرستان شهرمیلاجرد جهت ثبت اثاراجداد نیاکان خودمان  که اثرماندگار تاریخی موردتوجه قرارداده شود

آذر۱۳۹۹
امان الله جلالی   

شهرمیلاجرد

ای مالک چهارفصل خدا ازپیش

ای آدمی که داری عمر اندک بیش

ای غنی که نبردی یک کفن بیش

ای نمانده درروی زمین درویش

ای آدم.بد. ای آدم خیراندیش

ای.آدم رفتن.هیچ نداری ازخویش

جلالی

******

عزیزانم چه وقتی چه دانی

چشمان بسته باشد برجهانی

حالا که در وجودت هست  توانی

نما همت بلکه خیر به همنوع رسانی

*****

انگار چند سال هست که توخفته ای

 هستی توباعمل ؟امابی عمل بوده ای

آنکه درلاک خود. الان. فرو رفته ای

زمان طی شد بی ثمر..وا..مانده ای

جاپا آثاری نداری .تو.بدان بازنده ای

بی ثمر گذشت. تو.کار .جبرانی نداری

هستی درمیان اهالی شهر خود خمار

اهالی ندارد امیدی خیری زفرد خمار

*****

تمام جهان را کرونا دربر گرفت

چرخ  بلا دنیا راسراسرگرفت

پدر باقد خم شده بالاقبر پسر

پسر باچشم گریان برسر قبر پدر

مادرمهربان بالا قبر پسرخاکی به سر

مادر نا توان شد ندارد  توانی دیگر

خواهر دفن شدکنار خواهر دیگر

چنان هست وضع در این روز گار

هرانسان مانده با آه ناله ای درکنار

جلالی.کم گوسخن.از وضع روزگار

  کلام امید محبت میان مردم بیار

به هر کوی مکانی هست سیاهی بنر

به اهل قبور عزیزانی به خاکش اسیر

برای دارو درمان کرونا چشمان مردم بدر

بهمن ۱۳۹۹ شهرمیلاجرد