مشاهده پست هاي بدون جواب | نمايش مبحث هاي فعال
صفحه اول » بخش عمومی » بخش گفتگوی آزاد » انجمن داستانهای کوتاه
ساعت سایت بر اساسUTC + 3:30 ساعت تنظیم شده است
مدير انجمن: maleki
تعدادي مرد در رخت كن يك باشگاه گلف هستند موبايل يكي از آنها زنگ مي زند مردي گوشي را بر ميدارد و روي اسپيكر مي گذارد و شروع به صحبت مي كند همه ساكت مي شوند و به گفتگوي او با طرف مقابل گوش مي دهند مرد: بله بفرماييد. زن: سلام عزيزم باشگاه هستي؟ مرد: سلام بله باشگاه هستم. زن: من الان توي فروشگاهم يك كت چرمي خيلي شيك ديدم فقط هزار دلاره ميشه بخرم؟ مرد: آره اگه خيلي خوشت اومده بخر. زن: مي دوني از كنار نمايشگاه ماشين هم كه رد مي شدم ديدم اون مرسدس بنزي كه خيلي دوست داشتم رو واسه فروش آوردن خيلي دلم ميخواد يكي از اون ها رو داشته باشم. مرد: چنده؟ زن: شصت هزار دلار. مرد: باشه اما با اين قيمتي كه داره بايد مطمئن بشي كه همه چيزش رو به راهه. زن: آخ مرسي يه چيز ديگه هم مونده اون خونه اي كه پارسال ازش خوشم ميومد رو هم واسه فروش گذاشتن ۹۵۰۰۰۰ دلاره. مرد: خوب برو بگو ۹۰۰۰۰۰ تا اگه ميتوني بخرش. زن: باشه بعدا مي بينمت خيلي دوستت دارم. مرد: خداحافظ مرد گوشي را قطع مي كند مرد هاي ديگر با تعجب مات و مبهوت به او خيره مي شوند. بعد مرد مي پرسد: اين گوشي مال كيه؟
كاربران آنلاين: atabaki, bing [bot]
آمار