نه گریه میکنم . . . نه فریاد میزنم . . . نه مشت بر دیوار میکوبم . . . و نه حتی درد های دلم را سر کسی آوار میکنم

هیچ . . .

فقط آه میکشم . . . وانتظار

میخواهم ببینم اه دلشکسته خانه خراب میکند؟

از درد تنهایی بمیر اما زاپاس عشق کسی نشو ؛ غرور تنهایی خیلی با ارزشتر از این حرفاست …
.
.
تنهایی یعنی …
همیشه سر به شیشه میگذارم و اشکهایم جاری میشوند بر سینه پنجره …
.
.
“تنها” که باشی ؛ نه دلت دستمالی میشود و نه خیالت انحصاری …

رابطه هایی که “تنهایی” دلیل شکل گیریشون میشه ، عاقبتشون دوباره “تنهایی” میشه …

 .
.

خدایا هیچ تنهایی رو اونقدر تنها نکن که به هر بی لیاقتی بگه عشقم !
.
.
از یک گوشه ی اتاق به گوشه ی دیگر سفر می کند …
تمام فاصله اش تا من همیشه همین قدر است … تنهایی !

تنهایی همین است ، تکرار نامنظم من بی تو

بی آنکه بدانی برای تو نفس می کشم

تو تنهايي هام دنيايي ساختم كه همه توش حضور دارن و هيچ كس تنهايي رو نميفهمه و لمس نميكنه!!!!

اين همه هم از تنهايي ننويسيد. بله اينطورياست.

ﺑﺎﻳﺪ ﺧﻴﺎﻧﺖ ﻛﻨﻲ ﺗﺎ ﺩﻳﻮﻭﻧﻪ ﺍﺕ ﺑﺎﺷﻦ ؛
ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭﻭﻍ ﺑﮕﻲ ﺗﺎ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺗﻮ ﻓﻜﺮﺕ ﺑﺎﺷﻦ ؛
ﺑﺎﻳﺪ ﻫﻲ ﺭﻧﮓ ﻋﻮﺽ ﻛﻨﻲ ﺗﺎ دوسِت ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻦ ؛
ﺍﮔﻪ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﻱ ، ﺍﮔﻪ ﺑﺎﻭﻓﺎﻳﻲ ، ﺍﮔﻪ یک ﺭﻧﮕﻲ ؛
بدون که ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ …

از تنهایی گریزی نیست . . بگذار آغوشم برای همیشه یخ بزند . . .

نمیخواهم کسی شال گردن اضافی اش را دور گردن آدم برفی احساسم بیاندازد.

تک درخت وصیت کرد

از چوبش تخت دو نفره نسازند
•
•
•

تنها برای دل تنهام

اونی رو که دوستش داشتم و هیچ وقت نفهمید

و به پای احترام گذاشت

وقتی حالت بده روحت بی پناهه
میبینی هر کاری کردی اشتباهه
وقتی به جز شب هیچ رنگی توی نگات نیست
وقتی کسی اندازه تنهاییات تنها نیست

.
.
.
ترسناکند رابطه هایی که به خاطر فرار از تنهایی شکل میگیرند
رابطه هایی که آخرش چیزی نمی ماند،
به جز تنهایی عمیقتر و یک مشت حس آزار دهنده تر از قبل در درون آدمها !