
از راست به چپ : زنده یاد دکتر اکبر بهادری - زنده یاد استاد عیسی بهادری - محمدحسین دبیرنیا،دکتر مهدی بهادری - مهندس محمود بهادری
انسانهای بزرگ، داستانهای عجیبی دارند، انگار زندگی جور دیگری با آنها رفتار میکند، گویی در چشم زندگی هم آنها جور دیگری هستند.
عیسیخان بهادری نیز از آن دسته انسانهای بزرگی است که زندگی سرشار از پویایی و موفقیت خود را از روستایی کوچک و دورافتاده به نام آقچهکهریز ازتوابع بخش میلاجردآغاز کرد.
وی فرزند موسیخان بود و در ۲۲ دیماه سال ۱۲۸۴ درروستاتی آقچه کهریز میلاجرد به دنیا آمد و پس از به پایان رساندن تحصیلاتش به تهران رفته و در مدرسه صنایع مستظرفه که به سرپرستی کمالالملک اداره میشد به تحصیل هنر پرداخت. در این دوران با استعداد شگرفی که از خود نشان داد مبانی نقاشی و طبیعتسازی را نزد استاد اسماعیل آشتیانی فرا گرفت و از استاد حسین بهزاد نیز آموزههای ارزشمندی آموخت و اساتید را شگفتزده کرد.
اما، هرقدر اشتیاقت برای آموختن زیاد باشد باز هم دلتنگی برای وطن چیز دیگری است که داستان یک مشت خاک از آنجا آمده است.
استاد عیسی بهادری در سن 15 سالگی به مدرسه هنری کمالالملک رفت و پلههای ترقی را به سرعت طی کرد، به صورتی که استادانی همچون کمالالملک، بهزاد و اسماعیل آشتیانی از استعداد این نوجوان روستایی بسیار متعجب شده بودند.
عیسی خان بهادری بعد از مدت کوتاهی مورد توجه همه استادان آن مدرسه قرار گرفت. توانایی او به حدی بود که با یک نگاه به فرش، نقش آن را بر کاغذ پیاده میکرد. وی بعد از مدتی قصد بازگشت به وطن کرد و طی نامهای که برای مادرش ارسال کرد از دلتنگی نسبت به آقچهکهریز یاد کرد.
مادر استاد عیسی بهادری که از این موضوع آگاه شد برای وی نامهای نوشت و مقداری از خاک روستا را همراه با نامه برای وی ارسال کرد.
در این نامه نوشته شده بود: " اگر دلت برای وطنت تنگ شده این همان خاک وطنت است. این امانت را تا لحظه آخر عمر در کنار خود نگاهدار و قلههای پیشرفت را طی کن"؛ و استاد نیز چنین کرد.
نامه مادر استاد عیسی بهادری در موزه لوور پاریس نگهداری شده و «شاهنامه مادر» لقب گرفته است.
این «مشت خاک» در حال حاضر در بانک ملی کمیجان نگهداری میشود.
عیسیخان پس از تحصیل در تهران به اصفهان رفت و با توجه به مرکزیت هنرهای سنتی در این شهر برای الگوبرداری از گچبریها و نقاشیهای بناهای تاریخی سفرهای پژوهشی به این شهر انجام داد. بعد از پایان یافتن دوره تحصیلش به استخدام هنرستان هنرهای زیبای تهران درآمد و با راهاندازی هنرستان هنرهای زیبای اصفهان سرپرست این هنرستان شد
وی در سال ۱۳۴۵ بعد از ۳۰ سال سرپرستی هنرستان هنرهای زیبا اصفهان به سمت مدیرکل صنایع اصفهان منصوب شد و دو سال نیز در این مقام به خدمت پرداخت تا بازنشسته شد. سالهای آخر عمرش را در پاریس زندگی کرد تا در سال ۱۳۶۵در همین شهر از دنیا رفت و در آرامگاه پرلاشز پاریس نیز به خاک سپرده شد
وی در رشتههای فرش، منبت، خاتم، موزائیک، کاشی و قلمزنی طرحهای ماندگاری از خود بر جای گذاشته و مبتکر طرحهای گل، برگ و پرنده به جای اشکال هندسی بر روی خاتم است. وی توانست بر اساس مبانی هنر ایرانی همانند ترکیب طرحهای اسلیمی و ختایی طرحهای نوینی را به همراه مضمونهای فلسفی و عرفانی نقشآفرینی کند. وی در سال ۱۳۳۸ برای نخستین بار پرترهبافی را به شیوه نقاشی اجرا کرد
فرش «بشریت» از کارهای معروف اوست که در موزه هنرهای زیبای اصفهان نگهداری میشود. یکی دیگر از آثار وی با عنوان «مجلس ابن سینا» در موزه لوور پاریس نگهداری میشود. اثر معروف دیگر وی طرح فرشی به نام «تولد انسان» است که در موزه هنرهای ملی موجود است. وی همچنین طراح نقشه کاشیکاری گلدستههای حرم حسینبنعلی(ع) و هنرستان هنرهای زیبا در اصفهان است. طراحی گچبری اتاق اصفهانیها در ساختمان موزه زمان تهران و نقشه فرشهای شکار چرخ، ستاره دریایی، تنازع بقا، تشعیر و پروانهها از آثار معروف وی است
فرش شکار چرخ زیر نظر استاد غلامعلی صفدرزاده حقیقی در کارگاه قالیبافی هنرستان هنرهای زیبا اصفهان بافته شد