بذارید کوتاه و مختصر و مفید بگم:

حقیقتش بنده سالی یه بار سرما میخورم و اگه شدت سرماخوردگی خیلی شدید باشه به مطب دکتر یا درمانگاه مراجعه میکنم... شکر خدا یه دو سالی بود نرفته بودم ولی مجبورا دیگه گذرم افتاد و شدت سرماخوردگی خیلی بالا بود.رفتم درمانگاه و از یه خانوم دکتری وقت گرفتیم و زمانی که نوبت شد... بهشون گفتیم سرما خوردیم و صدامون کمی تا قسمتی ابری گرفته!! خانوم دکتره شروع کرد به نوشتن!!! الان نگو کی بگو بنویس بنویس ... یه نسخه ی بلندی برامون پیچوند و نوشت... گفتم خانوم دکتر ببخشیدا بنده سرماخوردم همین یه آمپول دگزا بنویسید برم بزنم خوب میشم... گفتن آمپول دگزا؟؟؟؟

گفتم بله!!!

گفتم بیماری بنده رو خیلی سخت گرفتینا... اینا چیه دارین تجویز میکنین....

خلاصه بنده خدا دیدم پاکش کرد... بهشون گفتم خانوم دکتر اگه تجویزتون درسته پس چرا دارین خط خطیش میکنین؟؟؟؟

فرمودن یه دارو و آمپول دیگه ای تجویز کرده بودم که گفتین (توجه کنید فرمودن که گفتین) دگزا بنویسم... بهشون گفتم من که دکتر نیستم میخوام خوب شم حالا هر دارویی که میخواد باشه باشه!!!

خلاصه همشون رو برامون نوشت و تجویز خودشون رو هم بهمون داد و شربت ... قرص - سه عدد آمپول ، کپسول نمیدونم چی!!!

و در آخر همشون رو تهیه و استفاده کردیم ولی درست نشدیم...

حالا منظورم از این داستان این بود که چرا باید در جایی مثل میلاجرد دکتری بیاد که بخواد فقط تجربه کسب کنه و از اینجا بره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

چرا دکترهای باتجربه تری میلاجرد نمیان؟؟؟

این موضوعات رو باید از کجا پیگیری کنیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

و یه موضوعی که در این تایپک گفته شد: دقت کردین: دلیل پسرفتمون اینه.

دلیل اش را امروز روزنامه جام جم بهش پرداخته 

این مشگل میلاجرد نیست

حتما صفحه اول امروز جام جم را بخون

انشالله با افتتاح مرکز بهداشتی و درمانی این مشکلات حل میشه.

دو سال پیش هم وبلاگ میلاجرد خبر به این موضوع پرداخته بود که چون مربوط به این مبحث هست در اینجا عیناً انعکاس می دیم .

با عرض  سلام حضور میلاجرد خبری  های عزیز

درمانگاه میلاجرد رو خیلی ها دیدند ، امیدوارم که مسئولین هم چشمان بسته خود را باز کنند و ببینند و بدانند آنچه را که  نمی بینند و نمی دانند را....

۱ـ درمانگاهی که بیشتر به یک واحد تزریقات می ماند تا درمانگاه ،

۲ـ نبود پرسنل و پزشک متخصص و نبود حتی امکانات جزئی  سرپایی ، به گونه ای  که اگر خدایی ناکرده کسی دچارمشکل حادی باشد و یا تصادفی و یا اتفاقی رخ داده باشد که  فرد صدمه دیده نیاز به اقدامات اورژانسی داشته باشد یا باید بمیرد و یا درد و ناراحتی را تا رسیدن به مراکز درمانگاههی شهرهای دیگر تحمل کند .

۳ـ نبود اورژانس شبانه روزی دریک شهر  ۱۰۰۰۰ نفری  و روستاهای  همجواری که نزدیک ترین مکان مراجعه جهت درمان های سرپایی رادارند معضلی است که کماکان مردم منطقه با آن درگیر هستند .

۴ـ  دکترهای  درمانگاه  هم که  چه بگویم ؟؟؟؟ ازخودمریض می پرسنددارو چه برای  آنها بنویسند (بگونه ای  که یکی از آنها پیش  مردم به چی بنویسم مشهور شده است )

 ۵ـ اگربگویم که بعد از ساعت ۴ بعد از ظهر اگر از روی قضا و قدر و یا بد شانسی کسی مریض شود باید ویزیت آزاد بگیرد زیاد عجیب نیست چون بدتر ازآن هم هست ، مثل این که اگر کسی شب و نصفه شب کوچکترین نیاز درمانی برایش پیش بیاید واویلا است و باید جان به جان آفرین تسلیم کند و یا با وجود دست اندازها و چاله چوله های جاده کمیجان ـ میلاجرد و با تحمل تکانهای نزدیک به ۸ ریشتر ماشین شخصی ، خود را به بیمارستان کمیجان برساند که اگر در این زمان وسیله ای برای انتقال بیمار وجود نداشته باشد باز هم خدا می داند چه پیش بیاید ، چون آن موقع خبری  از آمبولانس و راننده آن نیست ....

۶ـ دندانپزشک هم که یا نیست و یا اگر هم حضور داشته باشد فقط می تواند دندانهای شما را با هزار زحمت بکشد و از جراحی و یا درمان دندان و یا حتی عصب کشی و غیره خبری  نیست

۷ـ واما بشنوید ازظلع شرقی  درمانگاه  : آزمایشگاه و زایشگاه ، که هم هستند و هم اصلا نیستند ( یعنی  هرگز حضور حاضر و غایب  شنیده ای  ؟؟؟؟ هستند ولی خودشان جای دیگر نند ) درمانگاهی  که چندین سال پیش زایشگاهی با تمام امکانات مورد نیاز را داشت به همت مسئولین محترم دیگر زایشگاه ندارد وخانمهای باردار جهت وضع حمل و یا مراقبت های دوران بارداری باید با متحمل شدن هزینه ها و خطرات بسیار جانی به شهرهای همجوار و یا به مرکز استان مراجعه کنند و اگر نوزاد کمی عجله داشته باشد دربین راه چه خواهد شد خدا می داند ... به همین سادگی که گفته شد . حالا فکر کنید اگه اگه نیازبه سنوگرافی و متخصص زنان باشد که دیگر وای ؟؟؟  این را اصلا نگوئیم بهتر است.

۸ ـ آزمایشگاه هم که قربونش برم بجز چند تا آزمایش سطحی و جزئی که آن هم زیاد نمی شود به آن اعتماد کرد قادر به انجام آزمایش های دیگری نیست و باز هم باید به مر کز استان مرا جعه کرد...

بازهم و بازهم...

ولی تا کی و تا کجا ؟؟؟؟

شما بگویید !!!

امروز یه وقت اختصاصی داشتم که با فرماندار محترم شهرستان جناب آقای زیدوند صحبت کنم:

از مدرسه که تعطیل شدیم منتظر ماشین بودم که دیدم فرماندار محترم جناب آقای زیدوند دارن به سمت کمیجان میرن که سوارمون کرد و بین مسیر مخشون رو خوردیم و پاره ای از مشکلات میلاجرد رو بهشون برای بار دیگر مرور کردم و بهشون گفتم:

در مورد همین موضوع که صحبت به میان آمد فرمودن اگر واقعا اینطوری هستش باید به مرکز بهداشت شهرستان برید و از اونجا بخواید که با یه دکتر خوب قرارداد ببندند و دکتر باتجربه ای در سطح شهر به فعالیت بپردازن و بیماری های بیماران رسیدگی کنند و صدالبته درسته که دکترهای در سطح بالا در چنین مناطقی نمی مونن ولی باید پیگیری بشه و بنده هم پیگیری میکنم ... و نیز فرمودن چون شبکه بهداشت با دکترهای سطح بالا به خاطر هزینه قراداد نمیبنده و اینکه بعضی از همین دکترهایی که برای کسب تجربه هم میان اینجا نمیمونن... باید طوری باشه که راضی نگهشون داشت و به دانشگاه علوم پزشکی هم مراجعه گردد و نامه نگاری شود تا از مشکلات شهر آگاه باشن...

دومین مسئله کا باهاشون صحبت شد مربوط به خط مسافربری و تاکسی و مینی بوس های میلاجرد بود که نتیجه ی آنچنانی نداشت ولی  قول دادن که اگر کسی مایل هست از تسهیلات استفاده کنه و مینی بوس تهیه کنه به فرمانداری مراجعه و درخواست بده و با درخواستش موافقت میکنیم تا بتونه برای همشهریان عزیز مایه ی آسایش باشه...

مورد سوم:

در مورد بودجه ی شهرداری صحبت کردم که خواهان این بودم که کلیه ی بودجه شهرداری از درآمد نفت و گاز تخصیص پیدا کنه تا با شهردار خوب و بالیاقتی همچون مهندس حیدری بتونیم قسمتی از مشکلات فراوان میلاجرد رو حل کنیم... بلاخره با کلی حرف و گفت و گو فرمودن اگه خدا خواست که در سال 93 در کمیجان باشم حتما به این موضوع و به این امر رسیدگی میکنم و بودجه ی شهرداری رو بر این اساس تخصیص میدیم تا کمی بافت شهر هم تغییر پیدا کنه!!!

قسمت چهارم:

دیگه مسیر تموم شد رسیدیم کمیجان و از ماشینشون پیاده شدم و خداحافظی کردیم و بسیار بسیار تقدیر و تشکر کردم...

همین فرصت های کوچیک هم میتونه دید مسئولین رو نسبت به شهر تغییر بده... خلاصه کمتر وظیفه ای که در اون فرصت کوتاه داشتم همین بود.