آز یِه ،هَمَشَه یه
کم بخور ،همیشه بخور
آت آلمـامـوش، آخــور بـاقـلـیــوب
هنوزاسب نخریده، آخور بسته
آرپـا اَکَـــن، بوغـــدا دَرمَـــز
کسی که جو کاشته، گندم درو نمی کنه
آرواد شـریک لـیـق اُولسـون، مـال شـریک لـیـق اُولمـاســون
زن شریکی باشد، [ولی] مال و املاک شریکی نباشد
اِشّـَـگَـه گئوجو چاتمی، پالانونو تاپلی
زورش به خر نمیرسه، پالانشو می کوبه
اوشـاق عـزیــز اولار، تـربیـته اونّـان عـزیـزتــر اولار
بچّه عزیز است، تربیتش از خودش عزیزتر است
اوشـاقـو یُـولّلا ایش دالـو سورا، ائوزیـن ده دور دئوش دالو سورا
بچّه را بفرست پی کار، خودت هم بلند شو بیفت دنبالش
او قـوشی که سَـن توتمـوشـای، قیورقون مَـن یـونمـوشــام
آن گنجشکی که تو گرفته ای، دمش را من کنده ام
قووه گـرگ اُئـوزونـدن سـو چاقاردا
چاه باید از خودش آب دربیاره
بیـر گِئـدیـرَم گِئـدیـرَم نَـن قــورخ، بیـر یِـئمیـرَم یِـئمیـرَم نَـن
یکی از کسی که میگه میرم میرم بترس، یکی از کسی که میگه نمی خورم نمی خورم
جَـوانـو گـئونـدَر اَشَک آلمـاغـا، قـوجـانـو گـئونــدَر قِـــز آلمـاغــا
جوان را بفرست برای خر خریدن، پیر را بفرست برای دختر (زن) گرفتن
جـوان گـؤزگوده گـئـورَه نـِی، قـوجـا کَـرپش دَه گـئـورَر
آنچه جوان در آیینه می بیند، پیر در خشت خام می بیند
چـیراغ اُئـوز اَتَـگیـنَــه، ایشِّــخ وِرمَـــز
چراغ دامن خودش را روشن نمی کند
چـوخ یـاشـیـان چـوخ بیـلمَـــز، چـوخ گَـــزَن چـوخ بیـلَـــر
فردی که زیاد عمر کرده بیشتر نمیداند، کسی که زیاد سفرکرده بیشتر میداند
حالوا حالوا دیماغونان، آغوز شیرین اولماز
با حلوا حلوا گفتن دهن شیرین نمیشه
خَـلخین عقلِـه، گئــوزونـــدَه اولار
مردم عقلشان، به چشمشان است
دا بـو آت، بـو دُوَنـِه، قِـیـتَــرمَــز
دیگه این اسب، این شتر را نمی تواند برگرداند
دالـدان داش آتـان، تـوبّـوغـا دَگَر
سنگی که از پشت سر پرتاب کنی، به قوزک پا میخوره
دیشین آغــوریـر، چک قـورتــول؛ بـاشـین آغـوریـر، ائـول قـورتـول
دندانت درد میکنه، بکش راحت شو؛ سرت درد میکنه، بمیر راحت شو
زمسـتان چِـکمَــه میش بلبل، بهـارین قـَـــدرِنـِـه بیـلـمَـــز
بلبلی که سرمای زمستان را نکشیده باشد، ارزش بهار را نمیداند
سـاق بـاش، گـورا آپـارمـــاز
سر سالم، به گور نمی بـَــره
شریک یاخچو اولایــدی، خدا ائوزیچی یاراداردی
اگه شریک خوب بود، خداوند برای خودش می آفرید
قـونشـویـا اُمـیــد اولان، شـام سـوز یاتار
هر که به امید همسایه باشد، بدون شام می خوابد
قـزم سَـنَـه دیـیــرَم، گَلینـِـم سَن ایـشِــد
دخترم به تو میگم، عروسم تو بشنو
کـدخـدانو گئـور، کـنــدی چـاپ
کدخدا را ببین، ده را بچاپ
کـئـولــش دئـوشــدو، قِــش دئـوشـــدو
کُـلـَش (درو شدن گندم) افتاد ، زمستان رسید
کهنـه خـرمـن سُـوُرمـــاخ
خرمن کهنه به باد دادن
گلین آجوخاندا ،توی چرگه دوشَر یادونا
عروس که گرسنش بشه،نان عروسی یادش میا
گـولمَـه قـونشـویـا، گـَـلَــر بـاشــیا
به همسایه نخند، به سرت میاد
مـال گـدر بـیــر یـانـا، ایمــان گـدر میـن یـانـا
مال میره یه طرف ایمان میره هزار طرف
همـــدان اوزاخ، کَـــردی سه یـوخـون
همدان دور ، کرتش نزدیک
همَشـه دئـوَه خـورمــا سـیـچـمـــز
همیشه شتر خرما نمی رینه
هیـکـلی چـوخ دو، غـیــرتـی یـوخ دو
هیکلش گنده است، غیرت نداره
یـالانچــو، طاماکـارو آلّادار
دروغگو، طمعکار را گول میزند
یاق گدر یاق اوستنه ،یارمه قالو یاق سوز
روغن روی روغن میره،بلغور بدون روغن می ماند
یِرَه باخَاندان قُورخ
از آن کسی که به زمین نگاه می کند بترس
اول اوتان، قوز اوتار ،آخوردا بورجا باتار
در قمار اولی گردو را می برد اما بعدا بدهکار در میاد
قره عقرب کیمی نیش وورار ،سورا گدر قبیرستاندا دورار
مثل عقرب سیاه نیش می زند سپس میره قبرستان منتظر می ماند
آق زون دولوسو ،لقمه گئتور
انازه دهانت لقمه بردار
دد سین گورمین ،شاهلیگ ادعا ایلر
هرکه آبا و اجدادش را نشناسد ادعای پادشاهی می کند
قره چایا گئدسه، قره چای قورویار.
آدم بد شانس اگر به قره چای برود آن هم خشک میشوند
سقسیَه ورَنجیک ،مس آل
بجای سفال مس بخر
اؤلومدن ساوای، هاموزادا چاره وار.
جز مرگ ،برای هر چیزی چاره ای هست
اؤلمه ک اگر اؤلمه کدیر، خریلّماخ نمَدی؟
مرگ اگه مرگه خرخر کردن چیه؟مرگ یک بار شیون هم یک بار.
بیر اینه اوزونه وور، بیر جووالدوز اوزگیه.
اول یک سوزن به خودت بزن بعد یک جوالدوز به دیگران
حیوانین دیشینه باخارلار ،اینسانین ایشینه.
سلامت حیوان به دندان است وشایستگی انسان به عملش
دوه یه دیدیلر بوینون ایریدی ، دیدی هارام دوزدور کی بوینوم ایری اولا؟
به شتر گفتند که گردنت کج است ، گفت کجایم صاف است؟
سؤز وار گلر کچر ، سؤز وار دلر کچر.
سخنی هست که گفته می شود و می گذرد ، سخنی هست که گفته می شود و دل وجگر را سوراخ میکند ومی گذرد.
قونشو آشی دادلی اولار
آش همسایه خوش مزه میشه
آچلمه ميش سفره بير عيبي وار٫ آچلن سفره نو مين
سفره ای که باز نشه یه عیب داره،سفره ای باز بشه هزار عیب
الله بي گوزي او گوزه محتاج اله مه سين.
خدا این چشم را به آن چشم محتاج نکند
هر دیدگین بیر گچی اولیدی ،دره تپه دولارده گیچیدن
هر گفته ات اگر یه بز بود ،الان دره وتپه ها پر شده بود از بز وگوسفند
سنين کيمي دوستو اولانا ،دشمن لازيم دئييل
هر کس دوستی مثل تو داشته باشد،به دشمن نیاز نداره
كئچينين قوتورو بولاقين گوزينن سو ايچر
بزگر از سر چمه آب می خورد
هر زادین باب ائيله،گؤرن دئسين هابئيله
هر چیزت را درست کن،هر کس دید بگه این درسته
آلان بیزار دو، آلمیـان ایــنـتـظـار
آنکه گرفته بیزار است،آنکه نگرفته در انتظار
هئچ کيم اؤز قاتيغينا تورش دئمه ز
هیچ کسی به ماست خودش ترش نمیگه
ایته گــَـرَ ک لَش اُستونـّـَه وُرای
سگ را باید رو لاشه کتک بزنی
عوجا سیچیب باشون دیشلی
بلند ری... داره سرشُ گاز می گیره
طـَنـَف، هر نـه اُزاخ اُلسا، آخوره گـَرَک چمـّردَن گـِچـَه
طناب هرچقدر هم دراز باشد. باید از چنبره بگذرد
قیراقینا باخ بِزین آل ، نـَنـَسی نَ باخ، قیزین آل
به لبة پارچه نگاه کن،کرباسشُ بخر، به مادرش نکاه کن ،دخترشُ بگیر
طو وُ قو می نومورتاسِه اُلـمیا ن نان سورا ، تامام غارقالار مَنـَه طُو وُخدو
اگر قرار باشه مرغ من تخم نذاره تمام کلاغ برای من مثل مرغ می مونه
گـوتِ آچوقی گویـنِه آچوق اُ لور
آدم ک... برهنه(بی شلوار) ،همیشه دلش شاده
گـِد که چورَک آدلـِه اُلـسـوُن، سَن پیادا
برو که نان سواره باشد و تو پیاده (نفرین)
سیغیر اُزونـَه گـُو دانا اَ کـَنــّه،باش آرغه تو تار
گاو نر هروقت برای خودش گاو دانه می کارد، سر درد می گیرد
خودا وِرَ نـّـَه،پیغمبر دَ ، بیر چنگـَه باسار اُستـونـَه
وقتی خدا پول و پـَلـِه می ده، یه مُشت هم پبامبر روش می ریزه
هـَر عاشـّوقـی بش گون دورانِ اولار
هرقاپی پنج روز دورانی دارد
اَلی یاغـلو دوُ ،چـَک اُز بـا شـیـا !...؟
اگر دستت چـر بـِه؟ چرا رو سـرِ خودت نمیکشی؟
دیَرَی بووسله یانوندا قوز سایوللار
انگار درپیش وفسی گردو میشمارند
تازودا هیزلیگ اولماسا،دووشان ساماندوقدا بالا قویماز
اگر سگ شکاری هیز نباشه ،خرگوش نمی تونه داخل کاهدونی بچه بزا
منبع : وبلاگ گنبد چای